مريم رجوي :
دوستان عزيز!
به همه شما ضايعه درگذشت همرزم عزيز شورايي زنده ياد منصور قدرخواه را تسليت ميگویم. به خصوص ميخواهم از همين جا به مادر گرامي ايشان که میدانم این واقعه برایشان بسیار دردناک بوده و به خانواده و مردم اصفهان و جامعه هنرمندان ايران تسلیت بگویم.
این فقدان دردناک را هم چنین به همه اشرفیها در رزمگاه لیبرتی و به مسئول شورا تسلیت میگویم.
نام قدرخواه اين هنرمند پرشور، مثل آندو، مثل منوچهر سخايي، آقاي عالیوندی، عماد رام و مرضيه عزيز به همراه همه شهيدان و درگذشتگان عضو شورا زنده و باقي خواهد بود. شخصيت صميمي و بيآلايش و عشق و ايماني كه در اين مبارزه از خود نشان داد، و اين كه هميشه مدافع اشرفيها بود، از ياد نخوهد رفت.
فكركردن به تعهد و تكاپو و تلاش مبارزاتي آقاي قدرخواه در هنرهاي او در نقاشي و فيلمسازي و همچنين كلام آتشين و شجاعانه او در حمایت از مقاومت براي آزادي مردمش، و حضور فعال و پرشور او درجلسات شورا و در نبردهاي سياسي شوراي ملي مقاومت، ارزشهايي را برجسته ميكند كه جنبش ما در طي اين ساليان، در كارزار پايداري خلق كرده و ارتقا داده است.
بهراستي كه در وانفساي انحطاط و پسرفتي كه اين رژیم، حاكم كرده و زير فشارها و حملههاي همهجانبه اين رژیم آن هم در يك مبارزه سخت و طولاني، اين چنین ماندگاري و تعهدپذيري، حقيقتاً كيمياست.
هر كس كه مرزهاي خود را با رژیم محکم نگهداشته، هر كس كه فشار و رنج اين دوران را بر خود هموار كرده و هر كس كه مدافع و نگاهبان اين مواضع بوده، قدر و منزلت بالايي دارد و اين چيزي است كه هر عضو شوراي ملي مقاومت را در چشم مردم ایران بسيار معتبر و محترم كرده است.
من هميشه گفتهام در اين مبارزه دشوار و طولاني، در برابر رژیمي كه در سركوب و فريبكاري و استفاده از روشهاي پليد در دنياي امروز بينظير است، ايستادگي و پايداري برسر مواضع اصولي و عهد وپیمان مبارزاتي و انقلابي براي درهم شكستن موانع، تنها جواب است و تنها كليد راهگشايي و بازگشودن مسير آزادي مردم و ميهن است.
اين استواري، ارزش برجسته و درخشان دوران ماست، كه از اشرف و لیبرتی تا صحنه سياسي به خلق ما و به جوانان ما پيام مقاومت ميدهد و براي نسل جواني كه با فشار و ستم اين رژیم مواجهند، بسيار اثرگذار است.
يادتان هست كه مسئول شورا ميگفت:
«آلترناتیو دموکراتیک را كسي رايگان به مردم ایران نميدهد، هم بايد خونش را در جنگ و مقاومت نظامي بدهيم و دادهايم، هم بايد در جنگ سياسي در موضوع جايگزيني و آلترناتیو، استخوان خرد كنيم و در مبارزه با اپورتونيسم و ارتجاع و استعمار جنبش مقاومت را اعتلا بدهيم.»
ما چون روزمره درگير وقايع و بالا و پايينيهاي اين مبارزه و مقاومت هستيم، گاهي تصوير ارزشهايي را كه دراين جنبش مقاومت خلق شده و اعتلا پيداكرده، از دست ميدهيم. ولي وقتي كمي دورتر بايستيم و از نقطه بالاتر به تصوير كلي نگاه كنيم، ميبينيم كه واقعيت اين است كه هجومها و فشارهاي بزرگي را كه از سال ۸۸ به اين طرف بر اشرف و لیبرتی و بر شوراي ملي مقاومت آمد، با موفقيت از سر گذرانديم، البته با بهايي سنگين وخونين.
به ياد بياوريم كه در اين مدت، هفت قتل عام عليه مجاهدین طراحي شد. ۶۷۷ روز شكنجه صوتي، يك محاصره ضدانساني و دست انداختن بر شوراي ملي مقاومت. واقعا در بهار دو سال پيش قصد رژیم متلاشي كردن شورا بود. واقعا در جابهجايي اشرف به لیبرتی طرح رژیم با كارگرداني کوبلر از همپاشاندن مجاهدین بود.
اين وقايع نشان داد كه هرقدر هم كه ما را چه در صحنه سياسي چه در صحنه نظامي بمباران و موشكباران و قتل عام كنند، هرقدر كه پروندهسازي و ليستگذاري كنند، از پسش برميآييم.
واقعيت اين است كه بهرغم تمامي اين حملات و توطئهها كه گاه قدرتهاي غربي هم با رژیم همراه ميشدند، همه موجهاي مسموم آمد و گذشت و سپري شد و باز اين شورا به عنوان آلترناتیو دموکراتیک پابرجا ماند.
در صحنه واقعي داخلي و بينالمللي و منطقهيي، باز هم يك طرف رژیم است و جبهه مشترك او و طرف ديگر همين مقاومت و همين شورا يعني تنها جايگزين دموکراتیک.
وقتي با اين واقعبيني به موقعيت كل مقاومت نگاه كنيم و به راهي كه طي كرديم و سختيهايي كه پشت سرگذاشتيم، آن وقت ارزش هر قدمي كه برداشته شده و منزلت هر عضو اين مقاومت و شورا برجسته ميشود. از جمله جایگاه و ارزش مبارزاتی که در این سالیان منصور قدرخواه در این مقاومت پیگیر به پیش می برد.
تجربه ۳۴ ساله این مقاومت، حاكي از آن است كه اگر اصول و تعهدات خودمان يعني اصول دموکراتیک و مرزبنديها با رژیم پابرجا باشد، اگر صفوف ما پاكيزه و استوار باشد، پيش ميرويم و خلاصه به قول مسئول شورا اگر خودمان بايستيم، مردم ایران هم ميايستند و دنيا هم گام به گام در كنارمان خواهند ايستاد.
به مناسبت بزرگداشت زندهياد آقاي قدرخواه بايد تأكيد كنم بر سرمايههاي اين مقاومت كه او نیز نمونهيي از اين سرمايهها بود. سرمايه ما چيست؟ همين مناسبات محكم و استوار، همين روابط پاك و پاكيزه (كه خود منصور در مصاحبههایش بارها گفته بود)، سرمایه ما همین اعتماد بين اعضاي شورا و پايداري و ماندگاري است.
بله، دارایی سياسي مردم ایران در چارچوب يك آلترناتیو دموکراتیک، همین سرمایه عظیم است و آن چيزي غير از اين شورا و مقاومت و اعضاي پايدار و ماندگارش نيست.
به منصور قدرخواه و به روان پاكش درود ميفرستيم. و بر تعهد و پیماني كه او در تمام عمر در موردش استواري نشان داد، پافشاري و تأكيد ميكنيم. و مطمئنيم كه سنگرش خالي نخواهد ماند و همرزمان شورايي و اعضاي اين مقاومت حتما جايش را پر خواهند كرد و او با ارزشها و تعهدات و وفاداريش همچنان در صفوف اين مقاومت حضور خواهد داشت.
صحبتهايم را با بزرگداشت و تجليل از چهار زن مجاهد و بزرگواري كه همين روزها در ايران و در لیبرتی، درگذشتهاند، تمام ميكنم.
خانم اشرف طالب زاده (مادر قوامي )كه در فاز سياسي از مسئولان شبكههاي تشكيلات مادران در شمال ايران بود و در عين حال پنج عضو خانوادهاش به شهادت رسيدهاند. خانم هما دشتي كه همواره همرزم و ياور فرزندان مجاهدش بود و هفت تن از اعضاي خانوادهاش به شهادت رسيدهاند و خانم مهري جنت پور كه حقيقتاً يك اشرفي و يك زن مقاوم و شجاع بود و بارها به خاطر رفتن به اشرف و دفاع از اشرفيها دستگير و شكنجه شد. و سرانجام مادر مجاهد فاطمه عباسي(مادر مولايي)كه پس از سه سال اسارت در شكنجهگاهها و پس از سالها همرزمي و همراهي با مجاهدین در اشرف و لیبرتی، ماه گذشته در لیبرتی چشم از اين دنيا بست.
ملتي كه صفي بيانتها از چنين مادران و زناني دارد، حتماً به پيروزي خواهد رسيد. از همه شما متشكرم.
ابوالقاسم رضایی
با تشکر از خواهر مریم و با تشکر از حضور همه دوستان برای شرکت در مراسم گرامیداشت یار و همرزم شورایی منصور قدرخواهابتدا اجازه میخواهم علاوه بر تسلیت به خاطر فقدان دوست و همرزم شورایی منصور قدرخواه درگذشت دریغ انگیز چهار مادر مجاهد رو هم به خواهر مریم به خانوادهها و فرزندان آنها و همچنین به همه خانوادههای مجاهدین و مبارزان تسلیت به گمواقعیت اینکه هنوز باورم نمیشه که منصور با اون همه انرژی و شور و شوق و باکارهای نیمه تمومش از میون ما رفته دو روز قبل از فوتش با من درباره مقالهاش که سیاست مماشات غرب با رژیم آخوندی رو بهشدت موردحمله قرار داده بود صحبت کرد و گفت که داره روش کار میکنه و تکمیل کنه به رام به فرسته ولی مهمتر از اون فیلمش در مورد منشأ تروریزم بود که همه فکر و ذهنش رو اشغال کرده بود زیاد روش زحمت میکشید و دائم فیلمنامه را تکمیل میکرد مصاحبههای فراوانی برای ساختن این فیلم باشخصیتهای سیاسی کرده بود و معتقد بود میتوانه از راه تصویر و این فیلم چهره جهنمی آخوندها و نقششون رو در همهکارهای تروریستی نشون بده و به همین جهت هم برای ساختن این فیلم سر از پا نمیشناخت. منصور به آرمان آزادی مردم ایران عشق میورزید و این عشق از همه وجودش شعله میکشید من یاد ندارم که منصور سر هیچ موضوعی بیتفاوت و بدون عکسالعمل باشه ولی احساساتش وقتی موضوعی به اشرفیها مربوط میشد به اوج میرسید چونکه شیفته فداکاری و عزم استوار اونها در مبارزه با آخوندها بود. منصور عزیزمون در 22 آبان 1335 در شهر اصفهان به دنیا اومد از جوانی به فعالیت هنری در رشته تئاتر و سینما پرداخت و بهعنوان عکاس و فیلمبردار و مستندساز در اداره تلویزیون اصفهان مشغول به کار شد او فعالانه در انقلاب ضد سلطنتی شرکت کرد چراکه میخواست یک جامعه دموکراتیک رو در کشورش به بینه ولی خیلی زود با دیدن چهره ضد بشری خمینی و رژیمش در سال 1358 ایران رو ترک کرد و راهی تبعید شد. در آلمان تحصیلاتش رو در رشته گرافیسم، ادبیات و تولید فیلم تکمیل کرد او که فردی پرشور و سرشار از عشق به آزادی میهنش بود نمیتوانست تنها به فعالیتهای هنری اکتفا کنه و در جستجوی راهی برای فعالیت بیشتر به خاطر آزادی و رهایی میهنش بود در جستجوی همین مسیر با فعالیتهای نیروهای انقلابی و مجاهدین خلق آشنا شد و فعالیتهای سیاسی خودش رو در آلمان در ارتباط با مجاهدین شروع کرد منصور فعالانه و در مسئولیتهای مقاومت شرکت داشت و سرانجام بهعنوان ملی و متعهد در سال 1375 به عضویت شورای ملی مقاومت ایران درآمد منصور قدرخواه در چند رشته هنری فعالیت داشت او فیلمساز و کارگردانی بود که هنر فیلم سازیش رو صرف ساختن فیلمهای افشاگرانه در مورد جنایتها و تروریسم آخوندهای حاکم بر ایران کرد و با تلاشی سخت چند فیلم ارزشمند در این زمینه ساخت که عبارتاند از یکی فیلم چشم در برابر چشم که در سال 1371 ساختهشده و شکنجههای وحشیانه آخوندی در زندانها رو به تصویر میکشه فیلم خداحافظ مادربزرگ ساختهشده در سال 1373 فیلم در میان فقیرترین فقرا فیلم مستند ردپای ترورهای رژیم در داخل و خارج ایران در سال 1375 ساختهشده و در اون به افشاء ماهیت تروریستی رژیم و سیاست مماشات غرب پرداخته. بعد از پخش همین فیلم یعنی فیلم ردپای ترور از تلویزیون فرانسه و تلویزیون آرت رژیم آشکارا و بهشدت به دولت فرانسه و آلمان اعتراض کرد وی همچنین فیلم تولد ترور رو در دست ساختن داشت و قسمتهایی از این فیلم هم آمادهشده بود که متأسفانه با درگذشت دریغ انگیزش ساخت این فیلم ناتمام موند منصور علاوه بر فیلمسازی و کارگردانی آثار متعددی نیز درزمینهٔ نقاشی، عکاسی گرافیک یا دیجیتال آرت داشت او درزمینهٔ هنری نیز آثار زیبا و بسیار زیادی خلق کرد و از خودش بهجا گذاشت منصور همچنین مقالات متعددی در دفاع از مقاومت ایران نوشته بهطور خاص وقتی مقاومت ایران موردحمله مزدوران و اجیرشدگان وزارت اطلاعات رژیم قرار میگرفت منصور قلمبهدست گرفته و بااحساس مسئولیت ستودنی از مقاومت ایران دفاع کرده و به افشاء مزدوران رژیم میپرداخت به همین دلیل همیشه موردحمله کینتوزانه و وحشیانه این مزدروان قرار داشت منصور بزرگترین افتخار زندگی خودش رو عضویت در شورای ملی مقاومت و بهترین لحظات زندگیاش رو دیدارهاش با رئیسجمهور برگزیده مقاومت و مسئول شورا میدونست سرانجام قلب پرشور و بیقرار این هنرمند متعهد و مترقی میهنمون بهطور غیرمنتظره در روز سهشنبه 10 آذر از کار ایستاد و همه همرزمانش رو در شوک و غمی بزرگ و عمیق فروبرد درگذشت این همرزم گرامیمون رو به خانوادهاش به اعضاء شورای ملی مقاومت و به خانواده بزرگ مقاومت تسلیت میگیم و بر ادامه راه پرافتخارش تا رسیدن به سرنگونی رژیم ضد ایرانی آخوندی پای میفشاریم یادش گرامی و راهش همچنان که رئیسجمهور برگزیده مقاومت و اعضاء محترم شورا و حامیان مقاومت در پیامهای تسلیت خودشون گفتهاند پر رهرو باد اکنون به پخش فیلمی در مورد فعالیتهای منصور توجه کنید
یزدان حاج حمزه
میخواهم ابتدا تسلیت عرض کنم خدمت خانم رجوی که برگزارکننده این مجلس یادبود همرزممان منصور قدرخواه هستند، و همینطور تسلیت بگویم به خاطر از دست مادران ارجمند و گرامیای که ظرف چند روز گذشته اتفاق افتاده، یکی دو نکتهای که، مطالب گفته شد، یکی دو نکتهای که من به نظرم می رسه در یادبود همرزم پرشورمان منصور قدرخواه به گم، یادآوری میکنم صرفاً. که بهطور غیرمنتظره و ناگهانی، همانطور که گفتن غیرمنتظره از دست دادیمش، من در حد شناخت خودم از منصور از خلال جلسات شورا، جلسات حاشیه شورا و گفتوشنود دونفری که گاه پیش میآمد، داشتیم، مواقعی که از آلمان میآمد فرانسه یا از آمریکا میآمد، دو ویژگی برجسته ای در این همرزمان پی بردم بهش و لمس میکردم که به نظرم از ویژگیها و مختصات یک مبارز جدی می تونه باشه و پایدار. نخست علاقهمندی و دلبستگی منصور به مردم و احقاق حقوق مردم و کسانیکه از حقوق مردم دفاع میکنند، بخصوص رزمندگان خط مقدم جبهه آزادی، جبهه رزم علیه دیکتاتوری ایران. اینرو در صحبتهایش، در برخوردهایش، در شور و هیجانی که نشان میداد، این عمق عواطفش را نسبت به مردم و آزادی مردم من کاملاً لمس کرده بودم، این را بهعنوان یک ویژگی برجسته و ضروری که در مبارزه به آدم قدرت کشش و توان میدهد، انگشت میگذارم روش، البته مردمی که عرض میکنم تنها هموطنانش نبود، بلکه حتی به آمریکای لاتین رفته بود، فقیرترین فقرا، گویا مربوط به همین درصحنههایی دوربینش گشته بود که در گتوها و جاهایی که یکی از پایتختهای کشورهای آمریکای لاتین، این را آورده بود برای مردم اروپایی که در جریان نیستند، عرضه کند و بگوید که شما در این دنیادارید زندگی میکنید، در مورد مردم ایران که جای خود دارد، بنابراین یکی مسئله عواطف عمیق و عشق گونه منصور بود به آزادی و مردم و حقوق مردم که البته در علاقهمندی و ابراز همراهی با رزمندگان خط مقدم در اشرف و لیبرتی خودش را بارز کرده بود، درباره مردم.
ویژگی دیگری که من در برخوردهایم در منصور میدیدم، توجه او به عنصر آگاهی بود در کار مبارزه، یعنی با حرارت بسیار در بحثها، شرکت میکرد و سؤال مطرح میکرد، پیگیری میکرد، و ساده از کنار جریانات نمیگذشت و این عمق میداد به آگاهی خودش و به دیگران آگاهی رساندن، مقالاتی که مینوشت. یعنی ترکیب این دو عنصر یک شخصیت ممتازی در شورا و جبهه مقاومت ما و خانواده مقاومت ایجاد کرده بود
در نوزدهم فروردین 90، وقتی صحنه تکاندهنده درگیری خواهران و برادران ما در اشرف شد، با پلیدان و شریران، مأموران رژیم و مالکی، دید چنان لرزه بر اندامش افتاد که خودش نقل میکرد که اگر نبود مهر و محبتش و پیوند عاطفی و علاقهمندیاش به این بچهها، باید همانجا جان میداد و خودش میگفت باید میمردم، در همین مصاحبه نگاهش را به مبارزه اینطور بیان میکند: که آره مبارزه سخت است، ولی زندگی مبارزاتی بسیار زیباست، این برداشت منصور بود که بهش ویژگی ممتازی میداد، بههرحال ما این رزمنده پرشور و آگاه را متأسفانه از دست دادیم. حالا خانم رجوی اشاره کردند که اولازهمه به عهده ما شوراییهاست که جای خالی او را پرکنیم، با تلاش بیشتر و باکار بیشتر.
امیدوارم نظیر منصور بتونه تکثیر به شه در شورا و حاشیه شورا و خانواده مقاومت و راهش پر رهرو باشه انشا اله، خیلی متشکرم.
علی مقدم
من میخواستم فقدان مادران عزیز و گرامی و همچنین دوست و همرزمم را به شما خواهر مریم و به برادر مسعود و همچنین دیگر خواهران و برادران مجاهدم در لیبرتی و در هرکجا که هستند و به دوستان و همرزمان شورایی تسلیت به گم، تسلیت نه بهعنوان غم و اندوهچونکه ارزشهای والایی که اینها خلق کردند همیشه همراه ما هست و ما از آنها یادمیگیریم و مسیرشان را ادامه خواهیم داد. من وقتی به چهره مادران نگاه میکردم یاد مادر خودم افتادم که همهشان سرنشتشان یکجور بوده از زمان شاه در بدر از این زندان به اون زندان میرفت برای ملاقات با محمد، بعد از سرنگونی علاوه بر زندان از این گورستان به گورستان دیگر میرفت که دنبال پیکر بچه هاش بود که پیداشون هم نکرد. اینها همهشان سرنوشتشان یکیه، انتخاب کردند که با این رژیم پلید بجنگند و مبارزه کنند و همه چیشون را فداکردند برای این راه از بچهشان گذشتن از خانوادهشان گذشتن در راه آزادی خلقشان برای اینکه ایرانی داشته باشیم آزاد وآباد. دیگه کسی توی کارتن نخوابد دیگه دخترها فرار نکنند از خانهشان و همه بتوانند آزاد زندگی کنند. منصور هم یکی آ ز آنها بود که این انتخاب را کرد که بیاید توی اینراه و این مسیرر و آ ز همه چیزش بگذره و بتونه آزادی را به مردمش برسونه، همانطور که توی فیلم دیدید چطوری آخرش فریاد میزد یا مرگ یاآزادی واقعاً در وجودش این موج میزد همیشه وقتی با منصور صحبت میکردی این حالت در وجودش بودصمیمیت، عشق و محبتی که به آدم ارائه میکرد خیلی شما را دوست داشت خواهرمریم، خیلی به برادر ارادت داشت و دشمن خونی رژیم بود و با قلمش با فیلمش باهرجوری که میتونست با عوامل اطلاعات که در سایتها میامدند همیشه در حال جنگ بود و مبارزه میکرد. هنرمندان زیادی توی دنیا هستند که میتوانند کتاب خوب بنویسند فیلم خوب درست کنندو شعر خوب بگویند. آوازخوب بخوانند، موزیک خوب بسازند. ولی آن چیزیکه، همانجور که شما گفتین خانم مرضیه را م تفاوت میکندبااونها یا آقای عماد رام را یا آقای عالیوندی را یاآقای سخایی رو یا آندو رو و همینطورمنصور را اینکه اینها هنر را در خدمت مقاومت قرار دادند، و آنرا سلاحی کردندکه بتوانند در راه آزادی مردم از اون استفاده کنند، چونکه منصور هم میتونست مثل اونها بره دنبال فیلم ساختن وشهرت پیداکنه، پول در بیاره، و هرکاری به کنه، ولی یادگرفت از برادر مسعود که ارزش فدا کردن هست به میزانی که آدم فدا بکند میتواند انسان والایی باشدو منصور اینو یادگرفت و منصور مثل همه رزمندگان ارتش آزادیبخش مثل همه مجاهدین، مثل همه مادران، اونهم وارد شد و شروع کرد به پرداخت کردن، هرکسی به میزانی که پرداخت میکنه دوست داشتنی تر میشه. نزدیکتر میشه به اون ارزشهای انسانی، برای همین هست که آدم منصور را که میدید با اون لبخند زیبایش همیشه، ازارادت و خضوع که داشت خیلی شرمنده میشد نسبت به رزمندگان اشرف، رزمندگان که در لیبرتی هستندهمیشه راجع به آنها حرف میزد و در راه آنها. حضرت علی همیشه میگوید که هر نفسی که ما میکشیم، یک لحظه و یک قدم داریم به مرگ نزدیکتر میشیم. دیالگتیک را داره میگه پس باید سبکبال باشیم و هر لحظه آماده. به عبارتی مثل همان حرفی که ماهی سیاه کوچولو میگفت، توی آخرین لحظاتش وقتی به اقیانوس راه یافته بود. میگفت مرگ هر لحظه میتونه به سراغ ما بیاید ولی مهم نیست، مهم آینه که زندگی یا مرگ ماچه تاثیری توی زندگی دیگران داره، همین حالت هست، میتونیم موشک بخوریم، میتونیم اینجا به یک شکل دیگری تروریستها ما را بزنند و یا به مرگ طبیعی بمیریم، ولی مهم آینه که زندگی یا مرگ ما چه تاثیری توی زندگی دیگران خواهد گذاشت. که منصور و این مادران با عملشون نشان دادن که چگونه باید زندگی کرد و چگونه باید مبارزه کرد. یاد و راهشان گرامی باد، همین
حمیدرضا طاهرزاده
خواهر مریم عزیز
بعد از فرمایشات شما و مطالبی که سایر سخنرانان به درستی در مورد منصور عزیزما و همچنین مادران گرامی که از دست دادیم چیز زیادی من نمی تونم اضافه کنم ولی از آنجا که: بحری است بحر عشق که هیچش کرانه نیست
و احساس غم و اندوه عظیمی در درون من موج می زنه سخن گفتن سخت است ترجیح میدهم کمی ساز بزنم اما به عنوان همرزم این هنرمند متعهد، مردمی، فداکار و کسی که تا آخرین لحظه حیاتش همانطور که برادر حبیب به درستی اشاره کردند گویا در ساعات نیم شب همچنان در حال کار پشت میزش از این جهان رفت.
حقیقتاً مجاهدوار زندگی میکرد سبکبار بود و از این جهان مادی و نعماتی هر انسان عادی بهره منده، چشم پوشی میکرد و سعی میکرد با تمام قوا تمام استعداد وانگیزه هایش را در جهت مبارزه با این رژیم انسان ستیز و ایران ویران کن به کار به بره، اما برجستهترین به اعتقاد من ویژگی منصور که همین الان هم ما در یک کارزار سیاسی در یک جنگ سیاسی که با رژیم داریم و برخورد همین مزدوران و قلم به مزدان و حوچی گرهای این رژیم مشاهده میکنیم، همانطوریکه سخنرانان قبلی هم اشاره کردند و خود شما هم به درستی اشاره فرمودید، عشق و علاقه وصف ناپذیر منصور قدر خواه به مجاهدین خلق ایران بود
و در رأسش به فرمانده کل ارتش آزادیبخش و شخص شما، منصور قبل از اینکه به مجاهدین به پیونده به شورا به پیونده من میشناختمش سر پر شور داشت برای آزادی و موقعی که به عضویت شورا درآمد در اولین پروازی که قرار بود برای شرکت در اجلاس شورا شرکت داشته باشیم بودمش با هاش واقعاً سر از پا نمیشناخت برای دیدار شما و مسعود.
همین امروز میبینیم که این خود فروختگان و مزدوران حقیر بارگاه ولایت به پیکر خاموش او هم رحم نمیکنند و همان لوش و لجنهایی را که حیاتش بر سرش میریختند این قصه کثیف و این داستان زشت و موهوم ادامه داره.
اما منصور چه باک برای اینکه به قول خودش: منصور وار گر ببرندم به پای دار مردانه و یا شاید بگیم جانانه جان دهم که جهان پایدار نیست.
ولی به قول شاعر دیگری که پدرم بود یادش به خیر گفتند: اثر گذار اگر که عمر جاودان خواهی، که زندگانی هر کس به قدر آثار است.
ادای احترام میکنم به روح پر فتوح همرزم هنرمند و متعهدمون منصور قدرخواه و این مادران بزرگوار که سرمایههای بزرگ مبارزاتی ما و مایه افتخار و مباهات ما هستند چند شب پیش صحبتهای مادر داعی را از سیمای آزادی شنیدیم واقعاً حیرت آور بود با اینهمه استواری و با اینهمه صلابت در دفاع از مجاهدین و به قول خانم مرضیه سردار بزرگ و شما همه فرزندان مجاهدش صحبت میکرد و دیگر مادرانی که در این هفته عجیبه در این پرواز ملکوتی همراه و هم پیمان با منصور ما هستند و او تنها نیست در این سفر در بهترین دستها قرار داره.
در هر حال او سعادتمند شد برای اینکه ضربات کاری بر پیکر دشمن وارد کرد و به آنچه که میخواست به هر حال دست پیدا کرده بود
شرفش را به هیچ قیمتی حاضر نبود بفروشه، مثل آن دیگر سست عناصر شرزه حقیر، که در میانه راه ترک کردند و الان او را شلاق کش میکنند
نفسش و قلمش، و رفتارش و کردارش در دفاع از مقاومت بود و آنهایی را که اون خصم سیاسی و دشمنان مقاومت ایران میدانست با برندهترین و آتشینترین کلام مورد حمله قرار میداد و باکی نداشت از تیرهای شرزه و زهر آگینی که بر او وارد میآوردند
فقط می تونم اینرا به گم فقط به عنوان یک عضو کوچک این مقاومت بر همان اهداف و همان میثاق و همان تعهداتی که منصور تا آخر بر آنها وفادار ماند ما هم این را ادامه خواهیم داد در این تردیدی نیست که نفس ما و حضور ما و حیات ما نمی تونه به هیچ وجه آنی از این مقاومت منفک باشد.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جریده عالم دوام ما. متشکرم
من یک نکته فراموش کردم عرض کنم، خوب است یادآوری کنیم از یک مرد بزرگ و اون پدر رضاییهای شهید است که امروز فکر میکنم دوازدهمین سالگرد درگذشتشون هست. که خدمت شما خواهر مریم و خانواده مجاهدین و خانواده بزرگ رضاییها تسلیت عرض میکنم اگر اجازه بدید این را هم اضافه کنم در کمال تواضع که در هما ساعاتی که پدر رضاییهای شهید از این جهان رو به سوی معبود میشتافتند برادر من هم در همان ساعت و در همان روز از این جهان رفتند و با هم همسفر بودند یاد همه اونها را گرامی میداریم قربان شما.
اصغر ادیبی
به نام ایران و به نام آزادی. من وقتی خبر فوت منصور را شنیدم، یک لحظه به مسعود فکر کردم و ظرفی که برای مقاومت بنیان گذاشت از 30 خرداد و بعد تشکیل شورا و امروز وقتی که ما میبینیم پیر دیر در تهران در زیر گوش ولایت فقیه، در اوج دیکتاتوری و جنایت و آدمکشی فریاد آزادیخواهی برمیانگیزد و فریاد هیهات من الذله میدهد و مردم و جوانان را به مقاومت فرا میخواند. برای همینه من به جای افسوس بر منصور به او غبطه میخورم. برای چی؟ اگر امروز میبینیم که زوزههای این شغالان، این بریدگان که حتی به پیکرهای پاک این عزیزان هم رحم نمیکنند، بلند شده، به خاطر چیه؟ به خاطر ایستادگی، به خاطر مقاومت، به خاطر اجازهندادن اینکه یک مشت آخوند مملکت ما را به نابودی کامل برسانند. با معلومات ناقص من در طی همین صد سال ما چندین جنبش بزرگ داشتهایم که همه به ناکامی راه برده است. جنبش مشروطیت، میرزا کوچک خان، ملیشدن صنعت نفت، انقلاب 22 بهمن، اگر من بخواهم با زبان خودمان صحبت بکنم مثل این میماند که شما یک سری جوان مستعد برای ورزش داشته باشید ولی یک زمین آماده که آنها بتوانند آنجا این استعدادهای خودشان را پرورش بدهند، وجود نداشته باشد و این مسعود معمار بزرگ این مقاومت، معمار بزرگ این ایستادگی، بود که چنین امکانی را فراهم کرد و بعد هم بر دوش مریم گذاشت. مریمی که ما امروز شاهدیم در صحنه بینالمللی اینچنین صدای رسای مردم ایران، مردمی که طی این سالها از ظلم و ستم آخوندها جونشان به لبشان رسیده و منتظر یک جرقه هستند را به بهترین نحوی تجلی دادهاند به زندگی شخصی منصور نگاه کنید با همین اطلاعات ناقصی که من دارم با هنرهایی که داشت خیلی راحت میتوانست بره اینجا به یاد بره کار فیلمسازی، جذب دستگاههای نمیدانم برود هالیود و غیره، هم شعورش را داشت هم آگاهیش را داشت و هم زبانش را بلد بود. چه چیز باعث میشود که از آنها میگذرد و زندگیاش را و تمام وقتش را صرف آزادی مردم ایران میکند. این به نظر من به خاطر آگاهی و به خاطر آن بستر فراهمشده است. دلیلش فقط یک چیز است: خشت اول این بنا درست شده است. این خشت را گذاشت و با رنج و با تمام مشکلاتی که همهمان به آن آگاه هستیم این بنا را امروز به اینجا رساند که ما اینچنین فریاد آزادیخواهانه مردم را در تهران میشنویم. پس برای فقدان این مادران بزرگوار و منصور ما نباید غمگین باشیم. ما به وظیفه خودمان عمل کردهایم و منصور از این آزمایش سربلند بیرون آمد. امیدوارم ما هم این لیاقت را داشته باشیم که این راه را تا آخر برویم. روزی که آزادی به میهن ما برگردد، روزی که پسران و دختران ما قهقهه به صورتشان برگردد. مردم ایران از این فلاکت راحت بشوند آن روز قدر منصورها شناخته خواهد شد. من شکی ندارم که مقاومت ایران به پیروزی خواهد رسید. من شکی ندارم که مردم ایران از دست این رژیم جنایتکار راحت شد و شادی و خنده به میهنمان برخواهد گشت. آنروز مقاومینی که در طی سالیان دراز در راه این آزادی قدم زدند و آخر هم با نثار جان خودشان، چه در لیبرتی چه در اقصی نقاط دنیا، آنها جایگاه ویژهای در بین مردم ایران خواهند داشت.
مطمئن باشید که قدر امثال منصور برای مردم ایران شناختهشده هست و شناختهتر هم خواهد شد. من هر وقت منصور را به یاد میآورم با آن دوربینش که از تمامی زوایای این مقاومت، سعی میکرد سندهای مستند بسازد و امروز فکر میکنم آن جوانهایی که به زندگی منصور مینگرند و دوربین به دست خواهند گرفت و سلاح به دست خواهند گرفت و آزادی خودشان را از این رژیم جنایتکار پس خواهند گرفت، جواب این غم و اندوه ما هست. پیروز باشید، پیروزی از آن ماست و حتماً ملت ایران به پیروزی خواهد رسید.
صمد فتح پور
خانم رجوی من از موضع دوست منصور صحبت میکنم. چون من منصور را میشناختم. منصور، هر کدام از بچههای مجاهدین یا شورا شخصیت خاص خودش را دارد. منصور 2 تا نقطه بسیار روشن و بارز داشت. هر کسی که یک دقیقه هم با منصور صحبت میکرد متوجه این میشد. یکی پاکی بینظیر و بیشیله پیلگی، شده بود هوادار شما. این یک نقطه از او بود. یکی هم از نقطه شدیداً ضد بنیادگرایی، شده بود ضد رژیم. این 2 تا مشخصه را هم تازه جدا از هم داشت، عجیبه. خوب، منصور آدم بسیار باسوادی بود در رشته خودش، واقعاً متخصص بود. کسانی که علم صدا و تصویر را و کشیدن کلمات و احساسات و اتفاقات را به تصویر دارند، قشنگ میفهمند از تصاویری که این درست کرده، واقعاً بینظیر است. داکومنتر درستکردن آنهم با امکانات بسیار کم، خیلی سخت است منصور از آن سینماگریش و علم و دانشی که داشت به عنوان اسلحه بر علیه رژیم میخواست استفاده بکند. منصور تحصیلکرده خارج بود، سیستمهای اینجا را میشناخت و از روی دانش و آگاهی از بین تمام این مقاومتها به صورت علمی شما را انتخاب کرده بود.
نتیجتاً تا موقعی که حتی یک مجاهد، یک مقاوم وجود داشته باشد. این را بدانید اینها مثل نوری هستند که این پروانههایی که در شب پرواز میکنند و به طرف نور میروند، اینها را به خودشان جذب خواهند کرد. من چیزی ننوشتهام و کلماتی را که میگویم معمولاً از چیزهای ادبی خارج است، آینه که معذرت میخواهم. همین را میخواستم بگویم. متشکرم.